گلیم اگر که پاره اگر بر آب
مرید خاطره ام کولک
هنوز هم سر سختی تویی
لطافتی که دست نمی شوید
برابرم با خاک
نمی کند سفرم را روانه لالایی
دوباره کودکی ام را
زن نمی پوشد
مگر در آ’نه نان نیست
نمی کند سفرم را روانه لالایی
گلیم اگر که پاره اگر بر آب
کجا تکانمت ای دیدار ؟
نمی کند سفرم را روانه لالایی
که باز کودکی ام
کنار مزرعه پرهای باد می چیند
که باز پیری ام آن جا
نمی کند سفرم را روانه لالایی